پابوس عشق

ساخت وبلاگ
ز آن شرابی که بوی جوشش او مردگان را برون کشد از گور 1161 مطربا عیش و نوش از سر گیر یک دو ابریشمک فروتر گیر ننگ بگذار و با حریف بساز جنگ بگذار جام و ساغر گیر لطف گل بین و جرم خار مبین جعد بگشا و مشک و عنبر گیر فربه از توست آسمان و زمین این یک استاره را تو لاغر گیر داروی فربهی خلق تویی فربهش کن چو خواهی و برگیر خرمش کن به یک شکرخنده شکری را ز مصر کمتر گیر بخت و اقبال خاک پای تواند هر چه می بایدت میسر گیر چونک سعد و ظفر غلام تواند دشمنت را هزار لشکر گیر ای دل ار آب کوثرت باید آتش عشق را تو کوثر گیر گر غلامی قیصرت باید بنده اش را قباد و قیصر گیر هر که را نبض عشق می نجهد گر فلاطون بود تواش خر گیر هر سری کو ز عشق پر نبود آن سرش را ز دم ماخر گیر هین مگو راز شمس تبریزی مکن اسپید و جام احمر گیر 1162 مطربا عشقبازی از سر گیر یک دو ابریشمک فروتر گیر چونک در چرخ آردت باده خانه بر بام چرخ اخضر گیر ملک مستی و بیخودی داری ترک سودای ملک سنجر گیر مست شو مست کن حریفان را بار گیر از کمیت احمر گیر مستی آمد ز راه بام دماغ برو اندیشه و ره در گیر از ره خشک راه بسیارست کشتیی ساز وین ره تر گیر پر برآوردم و بپریدم ز آنچ خوردم بخور تو هم پر گیر فارغم همچو مرغ از مرکب مرکبم را تو لنگ و لاغر گیر گر نروید ز خاک هیچ انگور مستی عشق را مقرر گیر شیشه گر گر دگر نسازد جام جام می عشق را میسر گیر پاره روح را کند نقشی گویدت دلبر مصور گیر توبه کردم دگر نخواهم گفت توبه مست را مزور گیر عاشق و مست و آنگهی توبه ترک سالوس آن فسونگر گیر 1163 عار بادا جهانیان را عار از دو سه ماده ابله طرار شکلک زاهدان ولی ز درون لیس فی الدار سیدی دیار به دو پول سیاه بتوان یافت زین چنین خربطان دو سه خروار 1164 خلق را زیر گنبد دوار چشم ها کور و دیدنی بسیار جور او کش از آنک شورش دل نور چشمست یا اولوالابصار بر دو دیده نهم غمت کاین درد داروی خاص خسرویست به بار باغ جان خوش ز سنگ بارانست ما نخواهیم قطره سنگ ببار شمس تبریز گوهر عشقست گوهر عشق را تو خوار مدار 1165 میر خرابات تویی ای نگار وز تو خرابات چنین بی قرار
پابوس عشق...
ما را در سایت پابوس عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mehrnosh dostyabi18145 بازدید : 455 تاريخ : سه شنبه 7 خرداد 1392 ساعت: 12:20